جدول جو
جدول جو

معنی دره شیر - جستجوی لغت در جدول جو

دره شیر
نقطه ی دور
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گَ رَ قَ عَ)
دهی است از دهستان منگور بخش حومه شهرستان مهاباد واقع در 72 هزارگزی جنوب باختری مهاباد و27 هزارگزی باختر شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و سردسیر سالم و سکنۀ آن 25 تن و آب آن از رود خانه بادین آباد است. محصول آن غلات، توتون، حبوب و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی آنان جاجیم بافی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان چنارود بخش آخوره شهرستان فریدن واقع در 24هزارگزی جنوب آخوره. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است جزءدهستان زنجانرود بخش مرکزی شهرستان زنجان. واقع در 33هزارگزی زنجان و 4 هزارگزی راه آهن تبریز، با 146 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از نیک پی اتومبیل میرود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است جزء دهستان منجوان بخش خدا آفرین شهرستان تبریز. واقع در 12هزارگزی جنوب خداآفرین و 22هزارگزی راه شوسه اهر - کلیبر. آب آن از رود خانه محلی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان سربندبالا بخش سربند شهرستان اراک. واقع در 33هزارگزی جنوب باختری آستانه و 4هزارگزی راه قدیم اراک به بروجرد، با 456 تن سکنه. آب آن از چشمه و قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
قریه ای است هفت فرسنگی میانۀ جنوب و مغرب رامهرمز. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان رغیوه بخش رامهرمز شهرستان اهواز واقعدر 45هزارگزی شمال باختری رامهرمز و 12هزارگزی جنوب راه شوسه نفت سفید به هدام دشت، با 500 تن سکنه. آب آن از چاه وراه آن در تابستان اتومبیل رو است. ساکنین آن از طایفۀ سادات غرابی هستند. این آبادی را سیدیونس نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان ارسکنار بخش پلدشت شهرستان ماکو. واقع در 56هزارگزی جنوب خاوری پلدشت و 17 هزار و پانصدگزی شمال باختری راه شوسۀ جلفا به خوی. آب آن از آق چای و راه آن مالرو است. این ده را پاشاکندی نیز میگویند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ سَیْ یِ)
دهی است از دهستان بالا گریوۀ بخش ملاوی شهرستان خرم آباد. واقع در 52هزارگزی خاور راه شوسۀ خرم آباد به اندیمشک، با 300 تن سکنه. آب آن از چشمه بیدبهشت و راه آن مالرو است. بنای بقعه ای بنام دره سید دارد که از آثار قدیم است. و ساکنین آن از طایفۀ شلووند و چادرنشین هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 45هزارگزی شمال خاوری ایذه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
ده کوچکی است از دهستان بهمئی گرمسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 38هزارگزی شمال باختری لک لک مرکز دهستان و 48 هزارگزی خاور راه شوسۀ سلطان آباد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
نام محلی کنار راه تبریز به جلفا میان چرچر و شجاع در، در 110هزارگزی تبریز. (یادداشت مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ حَ دَ)
دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 8هزارگزی شمال الیگودرز و 6هزارگزی شمال خاور ازنابه الیگودرز، با 293 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَ بُ)
درس گیرنده. متعلم:
گه از لوح ناخوانده عبرت پذیر
گه از صحف پیشینگان درس گیر.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(دِ)
قریه ای است دو فرسنگی میانۀ شمال و مشرق دیّر. (فارسنامۀ ناصری). دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 44 هزارگزی جنوب خاوری فهلیان و 22 هزارگزی راه شوسۀکازرون به فهلیان با 906 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
لغت نامه دهخدا
(یَ / یِ پَرْ وَ)
گیرندۀ نفس. خبه کننده. دم گیر. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(دَ ژَ / ژِ)
افزار آهنین که بدان تشت و مانند آن را تراش می دهند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْرِ رَ)
دهی است از دهستان شهاباد بخش حومه شهرستان بیرجند. واقع در 9هزارگزی جنوب خاوری بیرجند. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. مزرعۀ باغ تنگل جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(دَ رِ)
دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترینان شهرستان بروجرد. واقع در 18هزارگزی شمال خاوری اشترینان و کنار راه مالرو دره میانه به دره گرگ، با 106 تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
ده کوچکی است از دهستان سیلاخور بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 26هزارگزی جنوب باختری الیگودرز و 12هزارگزی خاور راه شوسۀ ازنا به دورود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان پیشکوه بخش تفت شهرستان یزد. واقع در 19هزارگزی خاور تفت و 4 هزارگزی باختر جادۀ یزد، با 696تن سکنه. آب آن از قنات و راه آن فرعی است. دبستان و معدن سرب دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ رَ)
دهی است از دهستان پاریز بخش مرکزی شهرستان سیرجان. واقع در 55هزارگزی شمال سعید آباد. سکنۀ آن 150 تن. آب آن از رودخانه تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(چَ مِ)
کنایه از تازیانه باشد. (برهان) (آنندراج). تازیانه. (ناظم الاطباء) ، دوال. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ)
آنکه شیرش دارای چربی است. انسان یا حیوانی که شیرش چربی دار است
لغت نامه دهخدا
(تَ رَ / رِ یِ)
تره ای است که بغایت تلخ بود. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). تره ای باشد شبیه تبرخون (ترخون) لیکن به غایت تلخ است. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان لاهیجان واقع در5هزارگزی جنوب لاهیجان. آب آن از استخر محلی و راه آن مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ شَ)
نام یکی از بخشهای دهگانه شهرستان ایلام. خلاصۀ مشخصات آن بشرح زیر است: حدود: از طرف شمال و مشرق به رود خانه صیمره از طرف باختر به بخش بدره از جنوب به کوه کبیرکوه. و کبیرکوه که در جنوب باختر بخش است از شمال باختر به جنوب خاور کشیده شده است. سه رودخانه که در این بخش از کبیرکوه سرچشمه می گیرند پس از مشروب نمودن قسمتی از اراضی قرای بخش به رود خانه صیمره منتهی میگردند و عبارتند از: رود خانه سیکان، رود خانه دره شهر، رود خانه شیخ مکان. این بخش یکی از حاصلخیزترین نقاط شهرستان ایلام محسوب میگردد و راههای این بخش به هر طرف مالرو میباشد. این بخش از 37 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و جمعیت آن در حدود 9 هزارتن است. مرکز بخش آبادی دره شهر است که نام قدیم آن صیمره بوده است. این بخش در شهریور سال 1338 هجری شمسی از شهرستان ایلام منتزع و جزو شهرستان خرم آباد گردید. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَرَ)
دهی از دهستان گوکلان بخش مرکزی شهرستان گنبدقابوس واقع در 12000 گزی باختر کلاله. موقع جغرافیایی آن دشت و هوای آن معتدل مالاریایی است. سکنه 160 تن. آب آن از رود خانه گرگان و محصول آن غلات، صیفی، لبنیات. شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان بافتن پارچه های ابریشمی و نمدمالی است. راه مالرو دارد. جنگلهای اطراف آن قرقاول زیاد دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا
(دَرْ رَ)
دهی است از دهستان بویراحمد سردسیر بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان. واقع در 46هزارگزی شمال خاوری بهبهان، با 150 تن سکنه. آب آن از چشمه و راه آن مالرو است. ساکنین آن از طایفۀبویراحمدی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(دِهْ)
دهی است از دهستان پشتکوه بخش نیر شهرستان یزد. واقع در 35هزارگزی شمال باختری نیر. دارای 1046 تن سکنه می باشد. آب آن از قنات تأمین می شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ظرف شیر
تصویر ظرف شیر
سیس شیرخوری
فرهنگ لغت هوشیار
گره دار باگره، چین دار پر چین: کمان ابرویش گر شد گره گیر کرشمه بر بدن میراند چون تیر. (نظامی)، مجعد پیچیده (زلف و مانند آن) : خنده جام می و زلف گره گیر نگار ای بسا توبه که چون توبه حافظ بشکست. (حافظ)، گلو گیر: در دلم غصه ای گره گیر است چرخ تسکین آن دهد ک ندهد. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کره شتر
تصویر کره شتر
بچه شتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گره گیر
تصویر گره گیر
مجعد، پرپیچ و تاب
فرهنگ فارسی معین
از مراتع لنگای عباس آباد
فرهنگ گویش مازندرانی